سه شنبه، 23 آذر 1400 00:00 کد مقاله : 14000923002
سیروس بزمی
یادداشتی به قلم ذبیح الله ابرکار/ آرمان شهر یک ملت بدون معلم فرو خواهد ریخت

 

رهیافت جنوب/ به قلم ذبیح الله ابرکار

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ 

نون سوگند به قلم و آنچه مى ‏نويسند

بزرگترین نعمتی که خداوند کریم صاحب عوالم ناسوت تا لاهوت به انسان ارزانی داشت عقل و اگاهی ودانستن هست.چرا که جامعه ای که جایگاه دانستن و فهمیدن وفهمیده شدن را در قالب ظواهر بنگرد ندای شوم سقوط تمام ارزش های والای انسانی را استماع خواهد کرد.تاجایی که پیامبر مهر ورحمت در بیان جایگاه و ارزش عقل فرمودند: "جانمایه آدمی خرد اوست و کسی که خرد ندارد دین ندارد.

 

کلامم را بانام مقدس معلم آغاز میکنم .معلمانی که تماشگربغض های فروخورده ای هستند که این روزها مورد بی مهری ها و ناملایمات هایی قرار گرفتند . گویا آرمانشهر افلاطون در جمهوریت خودکه بدون شاعران پایه ریزی شد برای عده ای امروز هم معلمان را در آرمانشهر خودشان جایی قرار ندادند .اما غافل از اینکه هیچ شهروندی و نهادی به جز تربیت یافته دستگاه مقدس آموزش و پرورش به مطلوبیت خودش نخواهد رسید. آرمانشهری که اگر معلم پی ریز و معمار آن نباشد فرو خواهد ریخت.

دستگاهی که انتقال دهنده تمدن و فرهنگ و ارزش های والای انسانی است اگر مهم شمرده نشود جامعه ای بی روح و مریضی خواهیم داشت که بیماری مسری می‌شود که جامعه از آن در امان نخواهد شد که هیچ نسلی دیگر یارای مقابله باآن نخواهد بود.

اگر آموزش وپرورش معیوب باشد ‌،ارابه تحول وپویایی جامعه معیوب خواهدشد .

چرا که جایگاه تعلیم و تربیت با هیچ چیزی همتراز و هم سطح نخواهد بود جایگاهی که بطن وجودی جامعه هست وشالوده وشاهراه ورود به تمام مطلوب هاو ارمان ها خواهد بود.

جامعه هایی که ارزش و جایگاه تعلیم و تربیت را شناختند پیشرو علم و صنعت شده اند چون راه برون رفت از تمام مشکلات را در آموزش اصولی ومنطقی یافتند و حقوق مادی ومعنوی این اصل مهم را رعایت کرده اند. اگه ماهم میخواهیم در زیست جهان امروز گهواره تمدن هزار ساله خویش را از حوادث و گزنده ها ایمن بداریم باید رویکرد ها و نگاه ها را عوض کرد و استقلال فکری واندیشه را به تعلیم وتربیت واگذار کرد واز حقوق مادی ومعنوی این مهم حمایت قاطع کرد و تا جامعه مطلوب ومعیار مند به ریل خودش برگردد.

جامعه که این روزها در شان خود نباید میدید که در تقابل قشر مقدس معلم گارد بگیرد و آنهارا زیر بار هجوم بی مهری خود قرار بدهند.چه چیزی را مقصر بدانیم چرا که انطوری که باید نتوانستیم شهروندی منتقد ومعتمد بار بیاوریم.

ولی همه جامعه را از خود وپاره تن خود میدانیم وچه آنهایی که ما رامورد لطف خود قرار دادند وچه انهایی که مورد بی مهری ، کلام استادو فتح کننده اقیانوس های عرفان مولانا رامیگوییم.

 آن مایی همچو ما دلشاد باش

در گلستان همچو سرو آزاد باش

چون ز شاگردان عشقی ای ظریف

در گشاد دل چو عشق استاد باش

نظر جدید
پربازدیدها