به گزارش پایگاه خبری رهیافت جنوب، در این گزارش به سراغ مردی از زمان جنگ رفتیم و از حال و روز وی با خبر شدیم.
مردی که به گفته خود حدود ۴ سال در جبهه در مقابل دشمن صف آرایی کرد.
زندگی وی در این روزها و بعد از این سال ها ما را به فکر فرو برد.
او کسی نیست جز عبدالحمید براهویی، کسی که در زمان جنگ، شیمیایی و مصدوم شده است و حال با ۵ درصد جانبازی زندگی خود را میگذراند.
وی در شهر آغاجری و در خانه ای با عرض ۴ متر و سقفی که از ایرانیت پوشیده شده است زندگی خود را می گذراند.
آشپزخانه خانه اش تنها یک گاز و یخچال آن هم به زور در آن جای می شود.
فیلم وضعیت آشپزخانه اش
عبدالحمید در طول روز چندین بار به خاطر موج شیمیایی از کپسول اکسیژن استفاده می کند.
وی می گوید: داروهای گرانی که استفاده میکنم به صورت آزاد از داروخانه ها خریداری میکنم.
صحبت ها و درد و دل های عبدالحمید
عبدالحمید از خاطرات خود با حضرت آیت الله خامنهای در جنگ می گوید.
وی گفت: ایشان روزی به جبهه آمدند و در کنار ما مشغول صحبت شدند و به من گفتند که جوان مرا میشناسی؟ من هم گفتم نه نمیشناسم ، آن زمان حضرت آقا رئیس جمهور بود، به من گفتند که بنده خامنهای رئیس جمهورم. از من پرسیدند: چرا به جبهه آمده ای؟؟ گفتم آمدهام که با کفار و مستکبران بجنگم و از ناموس و وطن خود دفاع کنم. بعد از وی خواستم تا عکس یادگاری در کنار هم بگیریم و آن عکس را هم گرفتم.
عبدالحمید می گوید: در کنار چندین تن از سرداران زمان جنگ از جمله سردار سلیمانی، سرلشکر محسن رضایی، سرتیپ امیرعلی حاجی زاده، سردار حسین سلامی، سرلشکر جعفری، سرتیپ امیر فضلی و خیلیهای دیگر حاضر بودم.
وی می گوید: انتظار زیادی از دولت و مسئولین ندارم، الان در حال حاضر که در اوج بدبختی و بیچارگی به سر میبرم فکری به حال ما بکنند، چرا که در خانه ای هستیم که اگر آن را ببینند گریه می کنند.
همسر عبدالحمید میگوید: به خاطر رضای خدا و به صورت افتخاری به عقد وی در آمدم و از مسئول انتظار کمک و توجه دارم.
حال عبدالحمید و خانواده اش در یک خانه محقر و با کمترین امکانات زندگی خود را می گذرانند.
صحبتهای محمدجعفر همت
محمدجعفر همت دوست عبدالحمید، کسی که بعد از ۳۲ سال عبدالحمید را پیدا کرد و از حال و روز او باخبر شده است و بعد از چندین روز از پیدا کردن وی و آگاهی از وضعیت زندگی اش از ما خواست تا گزارشی از زندگی و وضعیت وی گرفته تا شاید مسئولین و افرادی خَیّری بتوانند کاری برای وی انجام دهند به ما می گوید: از ماهشهر در راه برگشت به خانه بودم، در مسیری که میآمدم عبدالحمید بر روی جاده ایستاده بود، در کنارش ایستادم. به من گفت میخواهم تا آغاجری بروم، چقدر کرایه میگیری؟؟ چانه کرایه را زد، بهش گفتم کرایه نمیخواهم بیا سوار شو. سوار که شد انگار آشنا به نظر میرسید، بهش گفتم: شما عبدالحمید نیستی؟؟ یهویی تعجب کرد و گفت: چرا هستم و خودم را به او معرفی کردم و از خاطرات جنگ که با هم بودیم صحبت کردیم. از وضعیتش که پرسیدم دل پر دردی داشت و انگار شرایط جسمی و زندگی اش نرمال نبود. برای اینکه از نزدیک با شرایط زندگی اش باخبر شوم چند دقیقه ای به خانهاش رفتم، وقتی وضعیت او را دیدم بسیار تاسف خوردم و نگران و ناراحت شدم.
و حالا عبدالحمید و همسرش چشم انتظار کسانی هستند تا بتوانند آنها را از این شرایط سخت زندگی در بیاورند و دست آنها را بگیرند و نجات دهند.
کسانی که تمایل به کمک به این جانباز دفاع مقدس دارند می توانند مبالغ کمک خود را به شماره حساب زیر به نام عبدالحمید براهویی واریز کنند.
۶۰۳۷۹۹۷۲۴۸۹۷۲۹۴۶ عبدالحمید براهویی
خبرنگار: سیروس بزمی
تصاویر تکمیلی: